مینیاتور
از ویکیپدیا، دانشنامه آزاد
کلمه مینیاتور با ریشه لاتین minium/خاک سرخ،سرب قرمز، به تصویری از تاریخ باستان یا دست نویس آراستهای قرون وسطی گفته میشود؛ نمونهای ساده که برای تزئین نسخ قدیمی کتابها در آن دوران با کمک رنگ دانههای گرم تهیه میشد.به طور کلی از اوایل سدههای میانه تا ورود به مرحله دوم دورهی جدیدی آغاز کنندهی ریشهشناسی موشکافانه برای شناخت مفهوم کلی و رهایی از سر در گمی مدتها به وجود آمد و نتیجهی آن استفاده از این سبک در تصویرسازی های کوچک و مینیاتور چهره شد، هر چند که از زمان های دور تر نیز استفاده های کم و جزئی میشده.
جدا از عقاید سنتی غرب و بیزانس، این سبک و سنت در بین گروه هایی از آسیا دیده شده که معمولا گویای شواهدی در طبیعت و مناظر می باشد، و از آن میتوان به تک برگههای به جا مانده در کتابچه ها و مجموعه های کهن اشاره کرد و این موضوع با طرحهای آبرنگ غربی فرق دارد و قابل بحث میباشد.از این نمونه های آسیایی میتوان به نگارگری ایرانی، مغولی،عثمانی و دیگر شعب هندی نگارگری اشاره کرد.
دوست من :
مهم نیست رشته تو چیه مهم اینه که تو رشته خودت اول باشی
گل و مرغ سبکی در نگارگری ایرانی است.
گل و مرغ نماد موهبت الهی و تجلی ظریف و لطیف آفریدگار است. گفتگوی عاشقانه گل و مرغ نیز به تسبیحگویی خداوند و ذکر حق تشبیه میشود. گل مقام معشوق را دارد و پرنده (مرغ)، عاشق. در نگارگری گل و مرغ ایجاد هارمونی بین عناصر نقاشی بسیار ظریف است. لازم نیست حتما پرنده نیز در اثر ترسیم شود اما در صورت حضور به حالت انتظار صبورانه برای شکوفایی گل و عشقبازی با او است. پرنده گاه با اوجگیری و حالت سرمستی ، خود را از عالم ماده جدا کرده و حالت صعود به سوی عالم غیرمادی دارد.
رنگآمیزی نقشهای گل و مرغ و به طور کلی نگارگری ایرانی واقعگرا نیست و نقاش در انتخاب رنگها کمابیش آزادی عمل دارد.
تاریخچه
از نظر تاریخی ترکیب گیاهان و پرندگان از زمان دور شدن ترسیم گیاهان به طرحهای هندسی آغاز شد. زیرا گلها و گیاهان با بافت حلقهای و پر خم و پیچ خود میتوانند طرحهای هندسی را بپذیرند اما پرندگان با نرمی اندامهایشان به طرحهای غیرهندسی نیاز دارند.
آثار گل و مرغ از دوران سلجوقیان، صفویه و قاجار وجود دارند که تفاوتهایی با هم دارند اما روند تغییرات آنها در طول زمان کند بوده است. در اواخر دوران صفویه پرندگان با دقت زیادی کشیده میشدند و پس از آن تغییر شگرفی در این هنر دیده نمیشود. در شیوه اجرا تفاوتهایی وجود دارد برای مثال در مکتب شیراز گلبرگها پُرتر هستند و در روشهای دیگری کاملا نازک و اندک هستند.
نقاشی قهوهخانه شیوهای از نقاشی ایرانی است. این نقاشی، نقاشی روایی رنگ روغنی با درونمایههای رزمی، مذهبی و بزمی است که در اواخر قاجار و اوایل پهلوی همزمان با جنبش مشروطه ایران، اوج گرفت. نمونههای قابل توجهی از آثار هنرمندان نقاشی قهوهخانهای در موزه? رضا عباسی نگهداری میشود.پیشینه
مبداء این هنر، سنت قصهخوانی و مرثیهسرایی و تعزیهخوانی در ایران است که پیشینه آن به سدهها پیش از ایجاد قهوهخانهها و چایخانهها میرسد. این نقاشی به دست هنرمندانی مکتب ندیده پدیدار شد. در اواخر دوران قاجار و اوایل پهلوی همزمان با جنبش مشروطه? ایران، این هنر ایرانی اوج گرفت. پس از آن در دهههای 1320 و 1330 خورشیدی، این شیوه مورد توجه هنرمندان مدرنیست ایرانی به ویژه اهالی مکتب سقاخانه قرار گرفت
درونمایه این شیوه نقاشی موضوعات رزمی، مذهبی و بزمی بودهاست. نقاشی قهوهخانه در تاریخ نقاشی ایران پدیدهای نوظهور بوده که تلفیقی از ارزشهای مذهبی و میهنی ایرانیان است و بیشتر دارای نقشهایی از حماسههای جانبازی و ایثار پیشوایان دینی ایرانیان و امامان شیعه، و نیز پهلوانان ملی ایران میباشد. درونمایه بسیاری از این نقاشیها حادثه عاشورا و حکایات شاهنامه است که بر دیوارها نقاشی شدهاست.
با تولد جنبش مشروطیت، همگام با بیداری افکار عامه و رشد و تعالی اندیشههای آزادیخواهانه، این هنر مردمی به یکباره جانی تازه میگیرد. نقش داستانهای حماسی و مبارزات آزادیخواهانه مذهبی و میهنی، به وسیلهای برای آگاهی و ایجاد حس مبارزه در مردم تبدیل میشود و در همین دوران است که این هنر به اوج خود میرسد. مداحان و نقالان، در حسینیهها و تکیهها و قهوهخانههای رو به رشد پایتخت (تهران) و دیگر شهرها، سهمی به سزا در حفظ این بیداری داشتند.
دستهبندی موضوعی
این شیوه نقاشی را از دید موضوع کلی میتوان به دو دسته تقسیم کرد:
نقاشیهای مذهبی مجموعهای از چهرههای پیشوایان و بزرگان دین و مذهب و صحنههایی از جنگها و نبردهای معروف پیامبر اسلام و علی ابن ابی طالب و رویدادهای کربلا را شامل میشود.
نقاشیهای غیرمذهبی شامل مجموعهای بزرگ از داستانهای رزمی و بزمی ایرانی است که به رویدادها و اتفاقات افسانهای، حماسی، تاریخی و چهرههایی از شاهان و قهرمانان شاهنامه (چون رستم و سیاوش) و صحنههایی از میدانهای نبرد و عرصههای عشقورزی و دلدادگی قهرمانان و بزمگاههای شاهان است.
مشخصترین سابقه نگارگری کتب در ایران به کتاب معروف ارژنگ میرسد (برگی از نوشتههای مانوی به خط سعدی)
اولین آثاری که بتوان نام نقاشی بر آنها نهاد، در غار دوشه لرستان و با حدود هشت تا دههزار سال قدمت به دست آمده و در دوره تاریخی آنچه را که بتوان نقاشی نامید در دیوارنگاریهای اشکانی و ساسانی میتوان دید. با ورود اسلام به ایران، این کشور تا مدتها به دست امویان و عباسیان اداره شد، و از آن پس، با روی کار آمدن سلسلههای ایرانی سامانیان، غزنویان، و آل بویه استقلال از دست رفته? ایرانیان تا حدودی به آنها بازگشت.
از این پس، زمینه برای احیای هنر و فرهنگ ایرانی فراهم شد و هنر ایرانی در خدمت اسلام درآمد. عمده? آثار به دستآمده در این دوران شامل مصور سازی کتب میباشد و کمتر شامل نقاشی دیواری کاخهاست.
همچنین، عنوان میشود که مسلمین در حین ترجمه آثار یونانی و بیزانسی تصاویر این کتب را نیز کپی برداری کردهاند
مکاتب
به منظور درک و توضیح بهتر تأثیر و تأثرات نگارگری ایرانی آن را در دورههای مختلف حکومتی سلسلههای ایرانی و یا پایتختهای همین حکومتها، همچون مکتب سلجوقی، عباسی، شیراز،تبریز، یا برای مثال، هرات دستهبندی میکنند.
مکتب بغداد
که آن را مکتب عباسی نیز نامیدهاند را برخلاف مکاتب دیگر مکاتب نگارگری نمیتوان مکتبی ایرانی نامید چراکه از یک سو زیر تأثیر هنر بیزانس و از سویی دیگر در استیلای هنر ایرانی (ساسانی) است. از این روی این مکتب را مکتب بین المللی نیز گفتهاند.
از قرن چهارم (ه.ق) سبکی در نگارگری ایران ظهور مییابد که آن را سبک سلجوقی مینامند. این سبک اولین مکتب ایرانی در زمینه نگارگری است. در این دوره دوباره تصویر سازی کتاب ارژنگ مانی رونق مییابد.
یکی از مکاتب نگارگری ایران بهنام «مکتب تبریز» در شهر تبریز، در دوره ایلخانان، جلایریان، ترکمانان قراقوینلو و آققوینلو و صفویان شکل گرفت
در سده هشتم (ه.ق) و همزمان با حکومت ایلخانان مغول در ایران، شیراز که به واسطه هوشیاری حکمرانانش از حملات مغولان در امان مانده بود، محیطی امن برای ادامه سبک کهن نگارگری ایرانی بدون تأثیراتی که به واسطه این تهاجمات بر نگارگری ایرانی چیره شده بود ایجاد کرد و نوآوریهایی چند به آن افزود.
همین شیوه 2 قرن بعد و در مکتب اولیه? هرات به گونه مسلط در نگارگری ایرانی تبدیل شد.
مکتب جلایری یا تبریز-بغداد (که به واسطه حضور حکومت در دو مرکز به این نام خوانده شده)، سبکی در نگارگری ایرانی است که پس از فروافتادن حکومت ایلخانان در 736ه.ق و در دوران حکومت جلایریها (757-740 ه.ق) در این رشته هنری رایج گردید،کتاب آرایی در دربار جلاریان خصوصا در دربار آخرین پادشاه جلایری (سلطان احمد جلایری) رونق ویژه و سبکی خاص یافت
مکتب شیراز(سده9)
در دوران تیموریان (سده9 ه.ق) و حضور اسکندر سلطان و ابراهیم سلطان در شیراز زمینه برای بروز دوباره ویژگیهای دیداری مکتب شیراز(سده8) فراهم شد.
پس از مرگ تیمور (سلسله تمیوریان) فرزندش شاهرخ به سلطنت رسید و از آن پس هرات به پایتختی برگزیده شد، به واسطه توجه و حمایت بیدریغ شاهرخ و ولیعهدش بایسنقر میرزا تهیه کتب مصور این بار در هرات و در کتابخانه بایسنقر میزا رونق گرفت و پس از چندی ویژگیهای خاص خود را یافت
زندگی
دوران کودکی
لئوناردو داوینچی در سال 1452 در یک روستای توسکانی زاده شد.او فرزند نامشروع یک ثروتمند به نام پیرو فرانسیسو دی انتونیو داوینچی و یک زن دهقان به نام کاترین بود.در مورد دوران کودکی لئوناردو اطلاعات زیادی در دست نیست. او 5 سال اول زندگی خود را در نزد مادرش گذراند سپس در سال 1457 در نزد خانواده? پدرش، پدربزرگ و مادربزگش و عمویش زندگی کرد. پدر او با یک دختر شانزده ساله ازدواج میکند همسر پدر دومش لئوناردو را خیلی دوست میداشت اما در سن جوانی درگذشت. او تحصیلات ابتدایی را در مدرسه دهکده محل سکونتش گذرانداما با این حال در مدرسه چندان موفق نبود اما شور و هیجان زیادی نسبت به طبیعت نشان میداد. او به صورت غیر رسمی هندسه و ریاضیات را نیز آموخت. وقتی او شانزده ساله بود پدرش برای بار دوم با دختر بیست سالهای به نام فرانسسکا لنفردینی ازدواج کرد.
دوران جوانی
او را به شاگردی به هنرکدهای در فلورانس فرستادند تا نزد آندرئا دل وروکیو (1435-1488) که نقاش و پیکرتراش بود، آموزش ببیند.وروکیواز شهرت بسیاری برخوردار بود؛ به گونهای که ساخت بنای یادبود «بارتولومئو کولئونی»، سردار نظامی شهر ونیز را به او سپردند.در آتلیهای که قابلیت ساخت چنین شاهکارهایی را داشت، لئوناردوی جوانمیتوانست چیزهای زیادی بیاموزد. بدون شک در آنجا با رموز فنی کارهای ریخته گری و کارهای فلزی آشنا شده و آموختهاست که چگونه با مطالعه و مشاهده دقیق مدلهای برهنه و پوشیده، تابلوها و تندیسهایی را پدید آورد.شمار زیادی از نقاشان و پیکرتراشان خوب، از هنر آموزان کارگاه موفق «وروکیو» بودند، ولی «لئوناردو» بسیار بهتر از یک نوجوان با استعداد بود به گونهای که در هفده سالگی در کار پیکر تراشی وسایر امور مربوط به آن به استاد ماهری تبدیل شده بود وقادر بود ابزارهای پیچیده وماشینهای مورد نیاز را پدید آورد. او همچنین به پژوهش درباره گیاهان و جانوران مختلف پرداخت تا بتواند از آنها در تابلوهایش استفاده کند؛ فزوده بر آن، دانش گستردهای در باره نورشناسی، ژرفا نمایی و استفاده از رنگها کسب کرد. چنین آموزشی کافی بود که از هر نوجوان با استعداد دیگری هنرمندی برجسته بسازد، و در واقع شمار زیادی از نقاشان و پیکر تراشان خوب از هنر آموزان آتلیه موفق وروکیو بودند.او پس از اتمام آموزش به شهر میلان رفت. لئوناردو در سال 1472 به عضویت گروه قدیس لوقا درآمد. مرکز این گروه یا اتحادیه، که عمدتاً از داروفروشان، پزشکان، و هنرمندان تشکیل شده بود، در بیمارستان سانتا ماریانوئووا بود. احتمالا لئوناردو در آنجا فرصتی برای آموختن کالبدشکافی به دست آورد. در 1478 شورای شهر از او خواست نمازخانه سان برناردو در کاخ وکیو را نقاشی کند. ولی بنا به علتی، این مأموریت را انجام نداد.
دوران کهنسالی و مرگ
داوینچی اواخر عمر خود را در شهر واتیکان در ایتالیا سپری نمود مکانی که رافائل و میکل آنژ در انجا فعالیت داشتند. در اکتبر 1515 فرانسیس اول پادشاه فرانسه میلان را به تسخیر خود در میاورد. در دسامبر همان سال لئوناردو به نزد فرانسیس اول و پاپ لیئو ایکس فراخوانده میشود. به لئوناردو سفارش جدیدی برای ساخت یک شیر مکانیکی داده شد، شیری که بطرف جلو میتوانست گام بردارد و قفسه سینهاش را باز کرده و خوشهای از گلهای سوسن را نمایان سازد. در سال 1515 به خدمت فرانسیس در امد و در خانهای ییلاقی در کلوس لوس در نزدیکی اقامتگاه سلطنتی جای گرفت. او سه سال پایانی عمر خویش را به همراه ملزی شاگردش در ان جا گذرانید و حقوقی معدل هزار 10000 اسکودی(واحد پول ان زمان در ایتالیا) دریافت میکرد. داوینچی در سال دو مه سال 1519 در حالی که تبدیل به یکی از دوتسان صمیمی فرانسیس شده بود در کلوس لوس درگذشت. واساری اینگونه مینوسید که پادشاه سر داوینچی را در هنگام مرگ در اغوش گرفت هرچند که این داستان عاشقانه و رومانتیک که بسیار باب طبع فرنسویان و بسیاری از هنرمندان است بیشتر به افسانه شبیهاست تا واقعیت. واساری همچنین مینویسد که داوینچی به هنگام مرگ تقاضای حضور یک کشیش برای اعتراف به گناهان میکند. بر طبق خواسته? او شصت فقیر تابوت او را حمل میکنند.او در کلیسای سنت هابرت تدفین میشود.ملزی به عنوان وارث او شناخته میشود و تمامی پولها نقاشیها وسائل و دیگر اثار او به ملزی تعلق میگیرد.البته لئوناردو شریک قبلی و قدیمی اش سالای و همچنین خدمتکارش را فراموش نکرد و به هرکدام از آن دو نصف تاکستان خویش را بخشید.
زندگی شخصی و روابط
داوینچی دوستان زیادی داشت که هم اکنون به خاطر زمینه های کاری و یا اهمیت تاریخ خود امروزه مطرح هستند اما با این حال به نظر میرسد که دوستی نزدیک و صمیمی ای با زنان به جر ایزابلا دسته نداشته است. داوینچی از او پرتره ای در یکی از سفر های خود به همراه او به یکی از نقاط ایتالیا می کشد . پرتره ای که به نظر میرسد قرار بوده طرح اولیه ی یک نقاشی باشد که هم اکنون گم شده است.
آثار و پژوهش ها
نقاشی
شام آخر
این اثر هنری نشانگر صحنههایی از شام آخر روزهای پایانی عمر مسیح است آنطور که انجیل به آن اشاره کردهاست. این نقاشی بر پایه? کتاب یوحنا، باب 13 آیه? 21 است آنجا که مسیح میگوید که یکی از 12 حواریاش به وی خیانت خواهد کرد. این نقاشی یکی از مشهورترین و باارزشترین نقاشیهای جهان است.
پژوهش های علمی
برخی از مسائلی که لئوناردو بر روی ان ها پژوهش انجام داد به شرح زیر می باشد:
طرحهای مهندسی و اختراعات.
تعداد زیادی از دست نوشتههای داوینچی مربوط به طرحها و نقشههای اختراعات او هستند.برخی از ابداعات او به شرح زیر است:
دیگر اختراعات او شامل مسلسل، باد سنج، ساعت، تلمبه میشوند.
نقاشی
سالوادور فلیپه ژاسینتو دالی دومنک (11 مه 1904 میلادی - 23 ژانویه 1989 میلادی) نقاش فراواقعگرای اسپانیایی بود. دالی طراحی ماهر بود که بیشتر به خاطر خلق تصاویری گیرا و خیالی در آثار فراواقعگرایش به شهرت رسید. مهارت وی در نقاشی اغلب به تاثیر نقاشان رنسانس نسبت داده میشود. معروفترین اثر سالوادور دالی بهنام تداوم حافظه در سال 1931 خلق شد. وی همچنین در عکاسی، مجسمهسازی و فیلمسازی نیز فعالیت داشت. وی با والت دیسنی تهیهکننده و کارگردان شهیر آمریکایی در ساخت کارتن کوتاه و برنده جایزه اسکار «دستینو» که در سال 2003 و پس از مرگ وی منتشر شد، همکاری داشت. دالی همچنین با آلفرد هیچکاک در ساخت فیلم «طلسم شده» (1945 میلادی) همکاری کرد.
دالی همواره بر «ریشه عرب» خود تاکید داشت و ادعا میکرد که اجدادش به نسل «مور»ها که جنوب اسپانیا را برای تقریبا 800 سال در اختیار داشتند، باز میگردد. همچنین خانواده مادری دالی ریشهای یهودی در بارسلونا داشتند.
دالی که شدیدا فردی خیالپرداز بود، علاقه وافری به انجام کارهایی عجیب برای جلب توجه دیگران داشت. این قبیل کارها اغلب برای کسانی که به هنر وی علاقه داشتند خستهکننده بود و به همان اندازه برای منتقدین وی، آزاردهنده به شمار میرفت. این نوع رفتار غیرعادی دالی گاهگاهی توجه افکار عمومی را بیشتر از آثار هنری وی جلب میکرد و در نتیجه، این رسوایی و بدنامی تعمدی منجر به شناخت گسترده عامه مردم و تقاضا برای خرید آثار وی توسط طیف گستردهای از مردم شد.
دالی در سال 1934
اثری از دالی
محمد غفاری معروف به کمالالمُلک نقاش ایرانی (زاده 1227 - درگذشته 1319) یکی از مشهورترین و پر نفوذترین شخصیتهای تاریخ هنر معاصر ایران به شمار میآید. وی در یکی از خانوادههای هنرمند وسرشناس در کاشان چشم به جهان گشود. غفاری پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی در کاشان به همراه برادر بزرگترش به تهران آمد و در دارالفنون در رشته? نقاشی ادامه تحصیل داد. پس از گذشت سه سال تحصیل وی در دارالفنون، هنگامی که ناصر الدین شاه از این مدرسه بازدید میکردد، کار او را پسندید و وی را به دربار فراخواند.
با حضور در دربار،در ابتدا لقب خان، سپس پیشخدمت مخصوص به وی داده شد و پس از چندی تاثیر آثار محمد غفاری سبب گردید تا ناصرالدین شاه خود به شاگردی وی در آید و او را در ابتدا به لقب نقاش باشی و سپس به لقب کمال الملک منصوب کند. در مدت حضور وی در دربار، او 170 تابلو کشید که معروفترین آنها تالار آینه میباشد و اولین تابلوییست که آن را امضا کرده است.
پس از مرگ ناصرالدین شاه و به سلطنت رسیدن مظفر الدین شاه، کمال الملک برای ادامه تحصیل در زمینه نقاشی و زبان فرانسوی و همچنین بازدید از موزهها، عازم اروپا شد. او در مدت سه سال در ایتالیا، فرانسه و مدت کوتاهی در اتریش زندگی کرد و در طی این مدت با بازدید از موزههای مهم شهرهای فلورانس، رم و پاریس، از آثار نقاشان برجستهای چون روبنس، تیسین و رامبراند در حدود دوازده کپی نقاشی کرد.
بازگشت کمال الملک به ایران، مصادف با انقلاب مشروطه میشود. در این هنگام کمال الملک با انتشار مقالات و ترجمه برخی آثار ژان ژاک روسو و دیگر نویسندگان آزادی خواه فرانسه، به سهم خود با حرکت مردم، همراه میشود. در نهایت در اردیبهشت 1307 وی به روستای حسین آباد نیشابور تبعید شد و مابقی عمر خود را در آنجا گذراند. وی در سال 1319 در سن 95 سالگی در گذشت و پیکر او را در کنار عطار نیشابوری به خاک سپردند.